جدول جو
جدول جو

معنی نفس شمر - جستجوی لغت در جدول جو

نفس شمر
(دی نَ / نِ رَ / رُو)
رقیب. مراقب. گماشته بر کسی که جزئیات حال او را بنگرد
لغت نامه دهخدا
نفس شمر
رقیب، مراقب
تصویری از نفس شمر
تصویر نفس شمر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(فِ شِ / شُ مَ / مُ دَ)
نفس کسی راشمردن، حساب دقایق عمر او را داشتن. سخت مراقب و نگران حال و کار او بودن. او را به شدت تحت نظر و مراقبت داشتن. لحظه ای از کار او غفلت نکردن:
که گیتی همی بر تو بر بگذرد
زمانه نفس را همی بشمرد.
فردوسی.
، نفس شماردن. رجوع به نفس شماردن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ سِ خِ)
آخر نفس. دم واپسین. نفس بازپس. نفس بازپسین. نفس واپسین.
- تا نفس آخر،تا دم مرگ. تا واپسین نفس:
داد بگسترد و ستم درنبشت
تا نفس آخر از آن برنگشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
آنکه گفتار او شومی و نحوست داشته باشد. (آنندراج). آنکه گفتار وی شوم و نامبارک باشد. (ناظم الاطباء). نامبارک دم:
نیفتد هیچ کافر بر زبان ناصحان یا رب
مرا کردند عاقل رفته رفته این نفس شومان.
صائب (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ شُ)
کنایه از حالت نزع. (آنندراج). حالت جان کندن و مردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ)
از عالم گلزار. (آنندراج) :
شد صرف نفس بسی درین کار
تا همنفسم شد این نفس زار.
والۀ هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ کَ دَ / دِ)
مضروب فیه (در اصطلاح حساب). (واژه های نو فرهنگستان ایران)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
که نفس را قطع کند. که از دشواری یا سنگینی و گرانی رونده یا برنده را به ستوه آرد: راه نفس بر. بار نفس بر
لغت نامه دهخدا
تصویری از نفس آخر
تصویر نفس آخر
دم واپسین، آخر نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفس بر
تصویر نفس بر
آنچه از دشواری یا سنگینی باز برنده را بستوه آرد، بار نفس بر
فرهنگ لغت هوشیار
گرفته، خسته کننده، سخت، شاق، مشکل
فرهنگ واژه مترادف متضاد